سلام...امشب خیلی خوشحالم....
امیدوارم کسی این خوشحالی رو خراب نکنه!
امشب بعد از سه ماه ....ندا دوستم رو دیدم!خوشحال شدم....
کلی خرید کرد...پیتزا و سیب زمینی خوردیم....
یه عالمه حرف زدیم و درد دل کردیم...
تو رستوران خراب کاری کردیم :)
قول دادیم که : ندا دکتر بشه، من بازيگر :)
در آینده ای نه چندان دوور....
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: خاطره های من ، ،
برچسبها:
.: Weblog Themes By Pichak :.